در سال 1378 که بعلت مجروحیت و معلولیت از
انگیزه و عامل درونی خودم موجب شد به طرف این کار بیایم و می شود گفت پدر جانباز شهیدم و مادر و همسرم خوبم و مهربانم ..
مجله شاهد دز زمان خردسالی ، روز نامه دیواری مدرسه توحید در نوجوانی و نشریات مخلتف ، ارسال مقالات و تحلیل روز به نشریات کشوری با اسم مستعار در زمانی که درجه دار بودم از 16 سالگی تا 24 سالگی و از سالی 1377 در کار سایت خبری و سال 1380 اولین وبلاگ نویس ایرانی و از سال 1378 با نشریات استانی پیک سبز ، موج شمال ، نقش قلم ، تارک خزر ، آوای شمال بعنوان خبرنگار همکاری دارم و چند نشریه الکترونیکی و مکتوب کشوری سالهات همکاری با اسم مستعار دارم و شرطم برای نشریات کشوری این بود و همکانون نیز با روز نامه اوی شمال و هفته نامه تارک خزر همکاری دارم و یکسال است بعنوان خبرنگار خبر گزاری فارس در استارا همکاری دارم و از سال 1379 بعنوان مدیر مسئول رو زنامه های الکترونیک آستارا ینزو ، درد نیوز ، ایران نیوز 1 و دیگر نشریات تخصصی فعالیت می کنم و بشتر ساعت شبانرو ز من وقتم را صرف خبر نگاری و سایت هایم می کنم و در طول شبانروز فقط 3الی 4 ساعت می خوابم و بعضی مواقع که بیکار می شوم بقیه تالیفاتم را می نیوسم
تاکنون چه کتاب و تالیفاتی داشتید ؟ 1- خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلامی17 سالگی 2- تا زنده ام بسیجی ام 3- داستانهای آسمانی و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4- سر گذشت تالشان 5- بر رسی تاریخ حقوقبشر و محیط زیست همگی چاپ و حتی نوبت دوم هم بنابر درخواست چاپ شده است و کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست من جزو کتابهای مرجع سازمانهای بنی المللی است و چند نفر از مترجمان از فرانسه و.بریتانیا و چندکشور با من تماس در خصوص ترجمه کتاب من بلامانع دادم و چون داخل کشور بخصوص وزارت ارشاد برایم هیچ کاری که نمی کنند بلکه مشکل تراشی می کنند فرقی نمی کند دولت روحانی یا احمدی نزاد چون پشت پرده وزارت خانه و سازمانی دیگر است که زندگی مرا سیاه کردند ....من من هم بقیه تالیفاتم را بخار نداشتن پول که در آینده چاپ کنم ..وگرنه تاکون 5 تالیف دیگر داشتم و چند اثر دیگر دارم می نویسم ..وزارت ارشاد دستور دادنددحتی یک کتاب از من نممی خرند با اینکه من کارت الکترونیک صندوق حمایت از هنرمندان دارم یک ریال وام ندادند چون دستور دادنددبمن مجوز و کمک نکنند ...مجوز هفته نامه آبادگران شمال مرا ندادند و مجوز فعالیت قانونی روز نامه الکترونیکی درد نیوز مرا ندادند و یکماه پیش درخواست جشنواره وبلاگ نویس بنام شرکت تعاونی مستندسازان نمودم ( تاکنون 5 فیلم ساختم ) جواب نداند یعینی رد صلاحیت شدم
منظور شما از رد صلاحیت چیست : من تا زمانیکه از کاندیدا ی شورای اسلامی روستای سیبلی ردصلاحیت نشده بودم با حدس و گمان می دانستم که علیه من توطئه است بعنوان نویسنده و محقق و روزنامه نگار و فعال حقو ق بشر..اما وقتی یک یک وزارت خانه بمن زنگ زدند باید انصراف بدهم و اجبار کردند که به ضررت تمتام می شود و اینده بچه ات و.. مرا طبق ماده 26 بند ... یعنی عدم التزام و اعتقاد به اسلام و قانون اساسی و ولایت فقیه رد صلاحیت کردند و بعدا پی گیری کردم اما دیر صلاحیت دادند و پنچ شنبه یک جایی مرا بازداشت و روز جمعه همان وزارت خانه مرا بازداشت خانگی کرد و حتی نگذشت من در انتخابات بخودم رای بدهم یا تبلیغ بکنم..رسما در سر صندوق هم اعلام کردند اا د رد صلاحیت شده...
مسئله شورای یک روستا نبود چون می خواستن من خورد بشم وگرنه شورا روستا تاثیری در کشور ندارد و قبلا هم من ریس شورا و عضو شورا بودم... و مسجد باوالفضل سیبلی که من با دوستان سه سال با جمع اوری پول از مردم تالش و اردبیل و استارا ساخته بودیم و همین که ساختم و سه سال مراسم بر گزار کردیم ..بمن ریس ...گفت دستگاه امنیتی گفتند ااد صلاحیت هیات امنا را ندارد و رد صلاحیت شدم بعداز سه سال ساختن مسجد و ریس هیات امنا یی ..حال از شنکجه و کتک و زندان و کار کارهایم را خراب کردند نمی گویم..و کارهای اقتصاد ییم را خراب کردند و حتی مدتی پیش با سواستفاده از تلفن همراه من با سرقت آن توسط خبرچین ..پیامک سیاسی به مسئولان ارسال کردند مرا 5 روز بازداشت و شنکجه کردئند یک شبانروز بهمشو کامل بودم با وثیقه سه میلیون توانی آزاد شدم ..به بازپرس هم گفتم اگر من می خواستم پیامک سیاسی بدهم با سیم کارت ایرانسل و.. می دادم مگر من دیوانه هستم با گوشی خودم پیامک بدهم ...فرزندم تا دبیرستان هنرستان در رشته معماری می واند جزو دانش آموزان تیز هوش بود و هست..چند بار خواستند برایش مسئله درست کنند حل شد و در یکی از داشنگاهها استارا درس می خواند ترم سوم دانش آمکوز ممتاز کشوری را برای اذیت وازار من نمی دانم از چه کانالی نمره نه و نه و هشت دادند تا به انها التماس کنم حتی بمن گفتند سفارش پسرت را بکینم گفتم نه ....تا کی و تا کجا...
در زمان خدمت در ارتش در مراحفا ارتش دوره خبرنگاری و عکاسی و.. را دیدم و در باشگاه خبرنگاران جوان هم سه ماه و چندین بار هم دوره های فشرده خبرنگاری و و..خبرنگاری را به صورت تجربی فرا گرفتم اما یک دوره افکار سنجی و روان شناسی دیدم که در رابطه با شیوه خبرنویسی و مدیریت سایت بود و در آن شرکت کردم و دوره طراحی سایت را سالها قبل دیدم و طراحی سایت هم می کنم..
خبر گزاری فارس و ایرنا و شبستان و روز نامه آوای شمالو اطلاعات و سایت وبلاگ انصار حرب الله گیلان ، صراط و 8 دی و..
اینترنت منبع دیگری ندارم.
خیر. بله. اصلاً به خبرنگاری و نویسندگی وشاعری میتوانم به عنوان یک شغل نگاه کنم. به عنوان یک علاقه و فعالیت جنبی میتواند برایم مطرح باشد. علاقمندی من بیشتر به کارآفرینی و امور پژوهشی است.
هم ضرر.هم در کتاب نوشتنم و هم مدیر مسئولی درد نیوز و استارا نیوز و دیگر فعالیت هایم ضر ر است از مالی و تمام رد صلاحیت و پرونده سازی و زندان و محاکمه و وکتک بخاطر خبرنگاری است
خبرنگار که نه همسرم و فرزندم در سایت های خبری و حتی زمانی که ویزه نامه چاپ می کنم بعنوان خبرنگار و همکار با من از سال 1377 همکاری تنگ تنگ دارنند
خانم ثایت و درویشی در فارس و آقای جعفری در نشریان روز نامه آوای شمال ، شهرستان نشریات اقای علی نزاد هفته نامه تارک خزر و یوسف هدایت خبرنگار ایرنا و کشوری هم آفتاب یزدو اعتماد ملی و سایت های صراط و شفاف
جایگاه اهالی رسانه را در آستارا چگونه می بینید؟
من فکر می کنم ما در استارا به آن صورت خبرنگار یا روزنامه نگار یا ژورنالیستی که در سطح حرفه ای باشد نداریم که بخواهیم در مورد آن ها بحث کنیم اما من معتقدم عده ای که می توان از آن ها به عنوان پیشگامان مشارکت اجتماعی و "کسانی که دغدغه های جمعی دارند" نام برد، در این شهرستان وجود و حضور دارند که بخشی از این افراد عرصه رسانه را محملی برای انتشار دیدگاه ها و افکار و اندیشه های خود قرار داده اند و از این طریق سعی می کنند بر تحولات اجتماعی و سیاسی و ... اثرگذار باشند. جامعه مطبوعاتی و رسانه ای آستارا را این ها شکل می دهند و طبیعی است که از قوت و قدرت آن چنانی که انتظار می رود برخوردار نباشند.
با شما موافق نیستم چون کسانی در این شهر هستند که زندگی خود را پای فعالیت مطبوعاتی گذاشته اند و هزینه های سنگینی هم پرداخته اند، فکر نمی کنید شما با این حرفتان زحمات آن ها را نادیده می گیرید؟
مجبورم علیرغم میل باطنی ام عرض کنم یکی از همین کسانی که بهای حضور در روشنگری اجتماعی و سیاسی را به قیمت سخت تر شدن زندگی شان پرداخته اند خود بنده هستم، شما خبر ندارید که در پشت پرده چه فشارهایی بر ما وارد می شود اما با این وجود من حتی خودم را هم یک حرفه ای نمی دانم زیرا روزنامه نگاری شغل اصلی من نیست، همانطور که هیچکدام از دوستان ما در شناسنامه شغل رسمی شان عنوان روزنامه نگار نوشته نشده است، ابزارهایش را هم نداریم.
کدام ابزارها؟
ابزارهایی که بتوان با اتکا بر آن ها حقوق اجتماعی، حقوق شهروندی و حقوق صنفی را استیفا کرد، دوام آورد، به زندگی با حداقل ها ادامه داد و بر جامعه اثر گذاشت. این ها شاید در جایی مثل مرکز کشور فراهم باشد اما در شهر کوچکی استارا نمی تواند وجود داشته باشد یا دست کم فعلاً نمی تواند باشد.
پس وقتی شما از جامعه رسانه ای استارا صحبت می کنید منظورتان دقیقاًچه کسانی هستند؟
شما بارها عناوینی نظیرصاحبنظران، تحلیلگران، ناظران، منتقدان و ... را در اخبار و رسانه های مختلف خوانده یا شنیده اید، جایی که گوینده خبر یک شبکه تلویزیونی یا گزارشگر یک روزنامه در متن خبر، تحلیل یا گزارش خود به دیدگاه های مطرح شده از سوی این قبیل افراد اشاره یا استناد می کند و جمله خود را به صورت های زیر ادامه می دهد: ( صاحبنظران بر این باورند، تحلیلگران معتقدند، ناظران مسائل اجتماعی می گویند، منتقدان سیاست خارجی معتقدند... ) و عباراتی از این دست که روزانه در فضای گسترده اطلاع رسانی با آن ها مواجه می شویم. اما براستی این ها چه کسانی هستند و به چه اعتباری با چنین اسم های عامی از آن ها نام برده و به حرف های آن ها استناد می شود؟ در جستجوی پاسخ این سئوال راه ها به کسانی ختم می شود که صرفنظر از شغل، موقعیت و منصب رسمی و تعریف شده ای که در نظام اداری یا سیستم های اجتماعی یک جامعه محدود یا یک مجموعه جهانی دارند؛ به لحاظ حقیقی و از جایگاه یک شهروند مستقل افرادی هستند که به دلیل ارتباط تنگاتنگ با مسائل روز جامعه پیرامون خود توانایی ارائه تصویری معقول و منطقی از وجوه مختلف یک مسئله اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، علمی، نظامی و ... غیره را دارند و به تبع ارتباط کاری و تخصص یا تخصص های خود قادرند تحلیل های قابل توجه و معقول و منطقی را در باره موضوعات مختلف به افکار عمومی و نهادهای اجتماعی ارائه نمایند.
................
مکانی محدودتر، نظیر منطقه کوچکی همچون شهرستان استارا نیزچنین افرادی با گستره کمی و کیفی محدودتر همواره حضور داشته و موجودیت خود را به انحاء مختلف در جامعه حفظ کرده و نشان می دهند. من معتقدم همین افراد هستند که مجموعه فعالان رسانه ای را در شهرستان آستارا شکل می دهند و کم و بیش ایفای چنین نقشی را در ترکیب اجتماعی شهرستان آستارا بر دوش گرفته اند و به نوبه خود مواضعشان را در قبال مسائل و موضوعات مختلف از طریق تریبون های متنوع به افکار عمومی و مدیران اجتماعی ارائه می کنند و باید فراموش نکردنداز نظر خبری و خبرنگاری آستارا حرف اول در سطح گیلان می زند..
این دیدگاه شخص من است و شاید درمورد دیگری مصداق نداشته باشد. در استان از خبرنگار به چشم یک نردبان ترقی و یک وسیله و زیردست نگاه میشود و نه یک تسهیل کننده و تأثیرگذاردر فرآیندها. اغلب مردم و مسئولان فکر میکنند فقط خبرنگاران صدا و سیما که میکروفون به دست دارند، خبرنگار هستند و ما بقی هیچ. خاطرهای که در این زمینه دارم این در حیران آستارا در حال تهیه خبر از قبرستان قدیم ونه بین بودم نیروهایی آمدند و جلوی ما را گرفتند و گفتند: چکاره هستید؟ کارت خبرنگاری خودم را نشان دادم و گفتم خبرنگار هستم. با بیاحترامی و آن هم در جلوی مردم به من گفتندو فیلم مرا پاک کردند : اگر خبرنگار هستی پس میکروفون تو کجاست؟ این را که شنیدم دیگر حرفی برای گفتن نداشتم…و گفتند خدا را شکر کن ریس ...تماس گرفتیم اگر وی نبود چند روز در بازداشتگاهد مهمان ما بودی ... یا بعضی ادارات فقط خبرنگار دولتی ایرنا و صدا وسیما را مصلحت می دانند و در جواب می گویند رسانه و خبر گزارییها دولتی محدود هستند و نمی توانند علیه مسئولان دولیت بنویسند مصلحت ما این است فقط ایرانا و ایسنا و صدا وس یما را دعوت کنیم شما همه چیز را می نویسید ..
کار خبری و فرهنگی در گیلان بخصوص ما هزینهبر و با زحمت و مشقت است. همه انتظار دارند که خبرنگار از آنها تعریف کند درصورتی که این با رسالت خبرنگاری در تضاد است. بیشترین مشکلات صنفی در زمینه؛ نبود درآمد پایدار، عدم ثبات شغلی، نداشتن بیمه و امنیت و … است و در روزنامه های الکترونیک درد نیوز و آستارا ینوز خط قرمز ما رهبر ونیروهای مسلح و قانون است ..و در خبر گزاری فارس که یکسال است کار می کنم بدون ترس مطلب و مشکلات جامعه و مردم را می نویسد این هم عللی شده تا بعضی از مسئولان بیشتر با ما دشمن بشوند و حتی مشکلات پشت پرده برایمان درست می کنند بمنئ می گویند از ایرنا یاد بگیرید ..زمانی احمدی نزاد با وی و حالا با روحانی مگر همان خبرنگار نیستند و آنها را افراد متعادل معرفی می کنند و یم گویند خبرنگار بایسد از مسئولان دفاع کند اما در قضیه مردم فرق می کند مردم عاشق فارس هستند و می گویند فارس سیاست ش مردمی است ..
این خانه به سراغ فعالیتهای درآمدزا برود و با تشکیل یک مؤسسه به صورت سهامی زیرمجموعه خود و با حضور همه اعضا متناسب با توان مالی آنها، سهام در اختیار اعضای خانه مطبوعات قرار بگیرد. این مؤسسه میتواند فعالیتهای درآمدزایی متناسب با شأن خانه مطبوعات از جمله راهاندازی مرکز علمی و کاربردی با دورههای روابطعمومی، خبرنگاری، گرافیک و سایر رشتههای مرتبط در آن باشد من که از خانه دمطوبعات با اینکه عضوش هستم خیری ندیدم و وزارت ارشاد که حداقل مدافع کمک کنند خبرنگاران و نیسندگان حداقل من اسماعیل نیست که حتی مشکل تراشی برایم می کنند.
از مسئولان انتظار اجرای عدالت را داریم و به نشریات میلیونها تومان کمک بلاعوض می کنند به یکی هدیه محاکمه و..پرونده سازی و...یا در همین سایت و پایگاههای خبری چه نیاز است ارگان سازمانی یک نفر را در شهرستان ها استخدام کند و حقوق بدهد تا وی یک سایت و پایگاه خبری بزند واما از افرادی مستحق خبری مثل من که حمایت نمی کنند بنابر تاکیدوزارت خانه یا سازمانی بمن مجوز سایت یا روزنامه نمی دهند و اگر میتوانند فکری به حال خبرنگارانی کنند که از طریق این حرفه روزگار میگذرانند، بکنند تا خدای ناکرده به واسطه نیاز قلمهای خبرنگاران بوی حب و بعض ندهد. اگر مسئولان انتظار دارند که خبرنگاران در راستای توسعه ایران گام بردارند، آنها هم باید متقابلا اقدامهای حمایتی را از این قشر داشته باشند
و اقا مسئول من از شما پول نخواستم و کمک نخواستم لااقل برایم پرونده سازی نکن ومجوز هفته نامه و روز نامه الکترونیک مرا بده ..
چون نشریهها درآمدی ندارند. با توجه به تورم سه برابری که میراث دولت گذشته بود و عدم ارایه آگهیها و گزارش عملکرهای از طریق دستگاههای اجرایی، این نشریهها توان پرداخت هزینههای چاپ، نیروی انسانی و دفتر را ندارند. دلیل دیگر این است که داشتن نشریههای چاپی مقرون به صرفه نیست. البته نشریههایی که مورد لطف دولت گذشته بودند و حمایت شده و کمکهای بلاعوض گرفته و آن کمکها را در جای دیگر سرمایهگذاری و اکنون دارند با سود آن فعالیتها نشریه خود را میگردانند. هماکنون نشریهها و رسانههایی که به نوعی به جریانهای قدرت یا ثروت وصل باشند یا رسانههای دولتی و شبهدولتی که بودند و آنها از طرف دولت تأمین میشوند، میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند؟ چون گیلان ما دارای بخش خصوصی فعال جهت توسعه نیست و فرهنگ مطالعه نیز در استان ضعیف است، نمیتوانیم روی فروش و اشتراک مردمی حساب باز کنیم و امروز در جهان حتی آمریکا نشریاتن الکترونیک جواب می دهد و رسانه مکتوب به انترنتی تبدیل می شوند و من خودم سالهاست کارروز نامه الکترونیکی و وبلاگ نویسی می کنم چون سایت های مرا مردم در کل ایران شناختند رو زانه هزاران نفر بازدید داریم ..
بله. هرگاه لایههای پنهان جریانها و مسائل درون .. از جمله در زمینه بیعدالتی .....را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم نویسنده روز نامه الکترونیکی آستارا نیوز و درد نیوز با بیاحترامی بازداشت، رفت که با رضایت شاکی قضیه تمام شد و چندین پرونده دیگر من به این امیدی ندارم که اگر طرف یک خبرنگار، یک سازمان و یا نهاد دولتی باشد کسی بخواهد از حق خبرنگار و رسالتش دفاع کند و تمام پرونده سازی علیه من ندان مجوز هفته نامه آبادگران شمال و روز نامه الکترونیکی درد نیوز و حذف از هیات امنا مسجد محل و کارهای اقتصادی و قضیه اخیر پیامک ...همکی بخاطر خبرنگاری بوده است ..بعضی نمی خواهند من زنده باشم و پول وقدرت دست ایشان است اذیت وازار من مثل اب خوردن برای ایشان است ..
یکی همان هئیت منصفه مطبوعات است که با حضور افراد مطلع در این زمینه تشکیل شده و اگر خبرنگاران با مشکلی مواجه شدند، میتوانند با توجه به زمینههای تخصصی اعضای این هئیت دلگرم باشند ولی متأسفانه گاه قانون در این زمینه دور زده میشود و پشنهاد می کنم برای حمایت از روز نامه نگاران خبر گزارییها و پایگاههای خبری و روز نامه الکترونیکی و وبلاگ نیوسان ..انجمن حمایت از خبرنگاران فضای مجازی تشکیل شودویا با خبرنگاران تخصص برخود شود و متاسفانه داگاهها هم تخصص برخورد نمی کنند و مسله اخیر بازداشت من به دادگاه مطبوعات ربط داشت اما در دادگاه عمومی محاکمه شدم جریان پیامک ..اگر جریان پیامک هم کار من بود باید در دادگاهد مطوبعات محاکمه یم شدم
منظورتان چیست :
من می گوییم اگر نظامی در راستای کاریش عملی انجام می دهد در دادسرای نظامی محاکمه می شود مثلا نظامی عمدا یا سهوا در یک درگیری شهری یک پیامک به یک مثال ریس شورای تامین بزند باید در محاکم نظامی محاکمه شود چون در راستای انجام وظیفه تخلف کرده با اینکه من می گوییم ارسال پیامک بخارط کاری بوده و از گوشی من در حین خبرنگاری سو استفاده شده در دادگاه مطبوعات محاکمه می شدم نه دادگاه عمومی و به بازپرس گفتم و حتی درخواست وکیل بعلت عجز مالی کردم قبول نکرد مرا 5 روز بازداشت با اینکه نوشته بود بقید وثقیه ازاد شوم هرکس می امد به بهانه ای قبول نمی کرد و روز بعدش هم بازپرس به ماموریت رفت و...تا اینکه 5 روز ناحق من بازداشت شدم و سو سابقه برایم شد و اثر انگشت گرفتن و مرا داخل شهر برای محاکمه با لباس زندانی گردش می دادند نتا به دادگاه یا اثر انگشت بروم این ئمعنی اش چیست ..
و پشنهاد دیگه دارم اینکه وبلاگ نویسان و روز نامه ها الکترونیکی که سالهاست فعالیت می کنند در دادگاه مطبوعات محاکمه شوند نه دادگاه عمومی ..ما سالهاست بعنوان وبلاگ نویس و روز نامه نگار الگترونیکی فعالیت می کنم و زمانی که قانونی برای فضای مجازی و وبلاگ و..روز نامه ای الکترونیک نبود ما فعالیت می کردیم برای ما باید یک اشتثا باشد مثل اینکه یکی مغازه هشتاد سال د اشته باشد قانونی وضع بشود و بگویند چون در قانون امده باید قصاب دپیلم داشته باشد مغازه شما تعطیل وقتی پیرمرد هشتاد سال است قصابی می کند و سواد کم دارد چه کناهی کرده بوی پروانه کسب نمی دهید کارش هم مشروع است ..
در آخر درخواست دیگری ندارید ؟
درد دلم زیاد است اما از وزیر ارشاد درخواست دارم مجوز هفته نامه آبادگران شمال و مجوز روز نامه الکترونیکی درد نیوز مرا بدهند و از یک وزارت خانه و سازمان در خواست دارم مطابق قانون و شرع عمل کنند وقتی من می گویم و عمل می کنم تابع اسلام و قانون اساسی و ولایت هستم شما با چه مجوزی پرونده قطور برایم درست کردید من ضد اینها هستم مگر شما خدا هستید ...خواهشم اصلاح اینگونه افراد در سازمانه و وزارت خانه ها هستم...من خبرنگارعاشق ایران ، رهبر و ملت و کشورم هستم این چرا مرا اذیت می کیند و روز گار مرا سیاه کردید..
کلمات کلیدی: